#شهید_کسایی
[ عکس ]
#سیره_شهدا
🔸چون مریض بودی؛ حقوقت شبههناکه…
♨️ فرزند چهارممون رو باردار بودم و اون روزها عراق شهرها رو بمبارون میکرد، همین باعث شده بود تا حال خوبی نداشته باشم.
چند روز مرخصی گرفتم و علی من رو به منزل یکی از دوستانش توی شهرستان برد، بعد از مدتی هم به سرِ کارم، معلمی برگشتم…
چون هر دو شاغل بودیم، حقوقمون رو روی هم میذاشتیم.
اون ماه، علی گفت: میشه چک حقوقت رو امضاء کنی و بدی به من! …
بهش دادم و ظهر که میخواستم برم مدرسه، گفت:
خودم میرسونمت…
دیدم ماشیناش پر از کفش بچهگونهست. پرسیدم:
علی اینا چیه؟
گفت:
این ماه حالِت خوب نبود، چند روز هم مرخصی بودی، شاید در کارت کم کاری کرده باشی، خانم!
پول شبههدار توی زندگیمون نیاد، بهتره!…
دیدم علی رفته با حقوق اون ماهِ من، کلی کفش بچهگونه خریده.
بعد چون من توی مدرسهی پائین شهر درس میدادم که بچههای فقیری داشت، با هم رفتیم و کفشها رو بین دانشآموزای اون مدرسه تقسیم کردیم…
#شهیدعلی_کسائی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت





